اسطوره واسطورهشناسی به روایت ژرژدومزیل
پیشگفتار
بخش نخست : شخصیت علمی ژرژ دومزیل و شکلگیری آن
از ابتدا تا 1930: برههی پژوهشهاي لغتشناسانه
از 1930 تا 1940: برههی شک و ترديد
از 1940 تا انتها: برههی پژوهشهاي كنششناسانه
دومزيل، ساختار و ساختارگرايي
بخش دوم : اسطورهشناسی کنشگرای ژرژ دومزیل و شکلگیری آن
مقدمه
اسطورهشناسی تطبیقی
شیوهی واژه گرا
شیوهی متنگرا
اسطورهشناسی تطبیقی کنشگرا
تکوین اسطورهشناسی تطبیقی کنشگرا
تثبیت خدایان سه گانه در نزد هندیان باستان
تثبیت خدایان سه گانه در نزد اقوام هندواروپایی
تثبیت کنشهای سه گانه
تثبیت کنشهای سه گانه در روایات اسطورهای اقوام هندواروپایی پس از دومزیل
نقد اسطورهشناسی تطبیقی کنشگرا
نتیجه
بخش سوم : نمونه های کاربردی
قسمت نخست: اسطورههای هندی (تری پورا)
قسمت دوم: اسطورههای ایرانی ( خورنهی جمشید )
قسمت سوم: اسطورههای یونانی (قضاوت پاریس)
قسمت چهارم: اسطورههای لاتینی (چرخههای سلتی)
قسمت پنجم: اسطورههای ژرمنی (پسران مانوس)توضیحات تصاویر
نمایه
کتابنامه
شاید این پرسش برای هر مخاطب آشنا به اسطورهشناسی و یا اساساً روششناسی در مفهوم عام آن مطرح باشد که چرا ما ساکنان قرن بیست و یکم باید به زندگی و نظریهی شخصیتی بپردازیم که به قرن بیستم تعلق دارد؟ چرا با وجود دهها نظریهی گوناگونی که در این فاصلهی زمانی شکل گرفتهاند لازم است به نظریهی شخصیتی مانند دومزیل یا کمبل و یا فرای مشغول شویم؟ آیا به این دلیل که نظریههای یاد شده بخشی از تاریخ اسطورهشناسی تلقی میشوند و هر جامعهای باید آنها را بشناسد تا دچار شکاف و نقصان تاریخی در این حوزه نشود؟ شکافی که میتواند همواره پژوهش در این حوزه را دستخوش نارساییهای بنیادین کند. یا از اینکه این نظریهها هنوز هم قابل استفاده هستند و میتوان در برخی از پژوهشهای اسطورهای روشهای یاد شده را به کار برد؟ پاسخ کامل این پرسشها دست کم در مورد ژرژ دومزیل مشخص نمیشود مگر آنکه این کتاب و کتابهایی از این دست نوشته و خوانده شوند. آثاری که به این شخصیت و نظرات وی به طور تالیفی، گسترده و عمیق بپردازند. بدیهی است این مهم به خصوص هنگامی بیشتر روشن میشود که روش وی بر روی آثار معاصر مورد سنجش قرار گیرد.
گفتنی است که ژرژ دومزیل شخصیتی چند وجهی دارد و از نسل محققان بزرگ به شمار میآید. وی زبانشناس، اسطورهشناس، و محقق ادیان و تمدنهاست، به ویژه ادیان و تمدنهای هندواروپایی. البته مهمترین ویژگی علمی دومزیل اسطورهشناسی وی است. او یکی از برجستهترین اسطورهشناسان قرن بیستم و به طور کلی تاریخ دانش اسطورهشناسی به حساب میآید که تاثیر عمیقی بر این دانش به ویژه بر اسطورهشناسی تطبیقی به جای گذارده است. نظریهی کنشگرایانهی وی به خصوص کنشهای سهگانه در جوامع هندواروپایی موجب دگرگونیهای بنیادین در عرصهی این دانش شد. دومزیل با ارائهی این نظریه دانش اسطورهشناسی را از فیلولوژی مستقل کرد و توانست این دانش را از بنبستهای نظری بزرگی که دچار شده بود خارج کند. این نظریه بر سهگانهی کنشهای این جوامع یعنی شهریاری، سلحشوری و پیشهوری استوار گردیده است.
نظریهی کنشهای سهگانه برای تحقیق در مورد جوامع نخستین هندواروپایی طراحی شده است. با این روش تعدادی از آثار ادبی و هنری که تا قبل از آن روش مناسبی برای تحقیق نداشتند مطالعه گردیدند. هنوز نیز جوامع باستانی هندواروپایی به عنوان پیکرههای اصلی مطالعات این نظریه و روش تلقی میگردند. آثار ادبی و هنری، همچنین حکمی و سیاسی این اقوام که بخش گستردهای از آثار تاریخی و باستانی جامعهی بشری را به خود اختصاص میدهند با این نظریه مورد مطالعه قرار میگیرند. با این حال جوامع کنونی این تمدنها نیز با توجه به نسبتی که با گذشتهی خویش برقرار میکنند، میتوانند مورد توجه این رویکرد قرار گیرند. نیاز به توضیح ندارد که هر چه این جوامع اصالت خویش را بیشتر حفظ کرده باشند، بیشتر مورد نظر این مطالعات خواهند بود. این کتاب تلاش کرده است تا نمونههایی را برای چنین کاربردی مورد توجه قرار دهد.
گفتنی است که اسطورهشناسی پس از ماکس مولر و نظریهی وی تا مدتها نتوانست خود را تغییر داده و توسعه بخشد چرا که بیش از حد مغلوب این اندیشمند و نظریهپرداز بزرگ قرار داشت. به عبارت دیگر مولر توانست نه فقط رقبای معاصر خویش بلکه رقبای نسل پس از خود را نیز مرعوب کند. در واقع، پس از مولر کشفیات و نظریههای تازه عرصهی دانشهای گوناگون را دستخوش تغییر قرار داده بود در حالی که اسطورهشناسی همچنان شیفتهی فیلولوژی مولری باقی مانده بود. و این همه در حالی بود که دستاوردهای زبانشناسی سوسوری بسیاری از اصول فیلولوژی را به چالش کشیده و ارزش آنها را مورد انکار قرار میداد. دومزیل از کسانی بود که پس از مقاومتهای زیاد اولیه بالاخره متوجه شد که پارادایم نوین – شکل گرفته بر اساس زبانشناسی سوسوری- غیرقابل اجتناب است و نقدهایش را نمیشود نادیده گرفت. و همین آگاهی به دستاوردهای تازه و پی بردن به ضعفهای نظریههای گذشته بود که دومزیل را به تامل واداشت. تاملاتی که رفته رفته میوه دادند و راه و روشی نو را پیش پای نه فقط این محقق بلکه همهی محققان این عرصه قرار دادند.
همچنین باید اضافه کرد که مطالعهی اندیشه و آراء ژرژ دومزیل فقط مطالعهی یک اسطورهشناس بزرگ و تجلیل از پژوهشهای علمی وی نیست بلکه تجلیل از ارادهی علمی شخصیتی کمنظیر است. ارادهای که موجب میشود تا انسانیت گامهای خویش را به سوی توسعه و پیشرفت طی کند. انسانی که بارها به زمین میخورد و بلند میشود و بالاخره علت زمین خوردن را میکاود و مییابد و سپس راه برون رفت آن را میجوید و نه فقط خود بلکه یک دانش، یک بخش از معرفت را از بنبست خارج میکند. خواندن زندگی و شرح آراء این بزرگان فقط برای یادگیری چند نظریهی بزرگ در حوزهی اسطورهشناسی نیست بلکه آشنایی با روش و منشی است که منجر به شکلگیری نظریهها میشود. و ما بیش از نظریهها به چگونگی شکلگیری نظریهها نیازمندیم تا بتوانیم دانشگاهی نظریهپرداز بنا کرده و اندیشمندانی مولف تربیت کنیم.
دومزیل رسالهی دکتری خویش را زیر نظر آنتوان میه زبانشناس معروف آن دوره با عنوان «ضیافت جاودانگی، پژوهشی تطبیقی در اسطورههای هندواروپایی» گذراند. این رساله به دلیل اینکه نتوانسته بود از دستاوردهای تازهی زبانشناسی و همچنین دانش استادش بهرهی کافی ببرد مورد استقبال قرار نگرفت. برعکس توسط میه و برخی از محققان جوان زبانشناسی طرد شد. و همراه با این اثر و نظریه خود ژرژ دومزیل نیز از کانونهای تاثیرگذار علمی طرد گردید. وی مجبور شد به ترکیه عزیمت کند و مدتی به عنوان مدرس در آنجا اقامت گزیند. اما همین دوری و سپس بازگشت مجدد به فرانسه و مقایسهی نظرات خود با نظرات نوین بود که وی را به تامل واداشته و مجبور کرد در رویکرد و نگرش اسطورهای خویش تجدید نظر بکند.
دلیل دیگری که میتواند مطالعهی نظریه و حتی شخصیت ژرژ دومزیل را توجیه کند همانا توجه این محقق برجسته به جهان اسطورههای ایرانی است. ژرژ دومزیل توجه ویژهای به اسطورههای هندوایرانی داشت و وی همچنین کتابهایی ویژه در مورد اسطورههای ایرانی نوشت که یکی از مهمترین آنها عبارت است از «بررسی اسطورهی کاووس در اساطیر ایرانی و هندی». در حقیقت، تمدن ایرانی به عنوان یکی از تمدنهای هندواروپایی پیکر مناسبی برای پژوهشهای کنشگرایانهی ژرژ دومزیل به شمار میرود. سهگانههای ایرانی مانند سه وجوه نیکی در دین زرتشت، سه بیم داریوش در کتیبه بیستون، سه منش متفاوت پسران فریدون، سه شیوهی متفاوت در پزشکی سنتی و بسیاری دیگر موضوعاتی هستند که میتوان آنها را با رویکرد کنشگرایانهی دومزیلی مورد مطالعه قرار داد. کوتاه سخن اینکه مطالعهی شخصیت و نظریهی ژرژ دومزیل هم به خاطر ایرانشناسی و اسطورهشناسی، و هم به خاطر نظریهشناسی و روششناسی، نه فقط لازم بلکه در برخی موارد ضروری به نظر میرسد.
نا گفته نماند که ژرژ دومزیل پیشتر به لطف تعداد معدودی از محققان مانند بهمن سرکاراتی، جلال ستاری، مهدی باقی و شیرین مختاریان و بهار مختاریان به جامعهی علمی ما شناسانده شده است. اما، بیشتر این تحقیقات به ترجمههایی از آثار این محقق فرانسوی باز میگردد نه تالیفی بنیادین در جهت تبیین روش و نظریهی او. امید است کتاب حاضر اقدامی تازه و جدی برای شناساندن بیشتر ژرژ دومزیل به جامعهی علمی کشور محسوب گردد و با این کتاب جوامع علمی در ایران یک گام دیگر به سوی تالیف در حوزهی دانش اسطورهشناسی بر دارند.
خیلی عالی ممنون